English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4626 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slot U سوراخ کردن شکاف کوچک
slots U سوراخ کردن شکاف کوچک
slotting U سوراخ کردن شکاف کوچک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
notches U شکاف چوبخط سوراخ کردن
notch U شکاف چوبخط سوراخ کردن
judas U شکاف کوچک
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
ostiole U سوراخ یا دهانه کوچک
duckpin U بولینگ با گویهای کوچک بی سوراخ
ant hills U تپهی کوچک دور سوراخ مورچه
candlepins U بازی بولینگ با گویهای کوچک بی سوراخ
ant hill U تپهی کوچک دور سوراخ مورچه
pinned U فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pin U فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pinning U فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pillories U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
helmzhold resonator U محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
sprocket holes U مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
gill slit U شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
riddles U سوراخ سوراخ کردن
riddle U سوراخ سوراخ کردن
compacting U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacted U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacts U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compact U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
breached U ایجاد شکاف کردن
gash U شکاف دار کردن
breaches U ایجاد شکاف کردن
gashes U شکاف دار کردن
breach U ایجاد شکاف کردن
gashed U شکاف دار کردن
gashing U شکاف دار کردن
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
shear U شکاف دادن قیچی کردن
crevasse U شکاف زدن رخنه کردن
chap U انتخاب کردن شکاف دادن
crevasses U شکاف زدن رخنه کردن
dispart U شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
incising U سوراخ کردن
to pick a hole in U سوراخ کردن
gored U سوراخ کردن
gores U سوراخ کردن
boring U سوراخ کردن
gore U سوراخ کردن
steek U سوراخ کردن
broach U سوراخ کردن
to punch a hole in U سوراخ کردن
pierce U سوراخ کردن
scuttle U سوراخ کردن
scuttles U سوراخ کردن
scuttling U سوراخ کردن
wear a hole in U سوراخ کردن
to drill through U سوراخ کردن
pierces U سوراخ کردن
scuttled U سوراخ کردن
bores U سوراخ کردن
drills U سوراخ کردن
perforating U سوراخ کردن
pool U سوراخ کردن
pooled U سوراخ کردن
pools U سوراخ کردن
to break open U سوراخ کردن
punch U سوراخ کردن
perforates U سوراخ کردن
perforate U سوراخ کردن
bore U سوراخ کردن
stab U سوراخ کردن
drill U سوراخ کردن
drilled U سوراخ کردن
delving U سوراخ کردن
delves U سوراخ کردن
delved U سوراخ کردن
delve U سوراخ کردن
stabs U سوراخ کردن
punched U سوراخ کردن
foraminate U سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن
goring U سوراخ کردن
stabbed U سوراخ کردن
transfix U سوراخ کردن
broaching U سوراخ کردن
to burn a hole U سوراخ کردن
broached U سوراخ کردن
punches U سوراخ کردن
to poke a hole in any thing U سوراخ کردن
to set abroach U سوراخ کردن
maneuvering vent U شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
broach U سوراخ کردن قایق
broached U سوراخ کردن قایق
to tear a hole in U سوراخ یا پاره کردن
gride U سوراخ کردن فرورفتن
spits U سوراخ کردن تف انداختن
spit U سوراخ کردن تف انداختن
hollow forge U سوراخ کردن گرم
transfixion U عمل سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن قایق
tusks U سوراخ کردن یا کندن
broaching U سوراخ کردن قایق
tusk U سوراخ کردن یا کندن
peck U بانوک سوراخ کردن
lancinate U بانیزه سوراخ کردن
back drill U از پشت سوراخ کردن
lack vt U با گلوله سوراخ کردن
pecks U بانوک سوراخ کردن
puncturing U سوراخ کردن شکست
punch U مهر کردن سوراخ
punch U سوراخ ایجاد کردن
punctures U سوراخ کردن شکست
puncture U سوراخ کردن شکست
punched U مهر کردن سوراخ
to peck a hole in U با نوک سوراخ کردن
punctured U سوراخ کردن شکست
punches U سوراخ ایجاد کردن
punched U سوراخ ایجاد کردن
pecking U بانوک سوراخ کردن
prong U باچنگ ک سوراخ کردن
precision bore U سوراخ کردن دقیق
pertusion U عمل سوراخ کردن
burrs U بامته سوراخ کردن
punches U مهر کردن سوراخ
burring U بامته سوراخ کردن
pecked U بانوک سوراخ کردن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
burred U بامته سوراخ کردن
prongs U باچنگ ک سوراخ کردن
burr U بامته سوراخ کردن
peeps U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
unkennel U از سوراخ یا لانه بیرون کردن
drilled U سوراخ کردن چاه کندن
puncturing U سوراخ کردن پنچر شدن
drill U سوراخ کردن چاه کندن
drills U سوراخ کردن چاه کندن
back drilling attachment U تجهیزات سوراخ کردن از پشت
jab U خنجر زدن سوراخ کردن
jabs U خنجر زدن سوراخ کردن
puncture U سوراخ کردن پنچر شدن
punctures U سوراخ کردن پنچر شدن
jabbing U خنجر زدن سوراخ کردن
punctured U سوراخ کردن پنچر شدن
jabbed U خنجر زدن سوراخ کردن
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
fraise U گشادتر کردن سوراخ اره مدور
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
bore U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
karatonyxis U عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
bores U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
pinhole U سوراخ کردن برای گوشی یاز
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
rupture U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
borer U هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
concrete coring drill U مته برای سوراخ کردن هسته بتن
jackhammer U مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
lanciation U سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
perforating U سوراخ کردن نفوذ کردن
impaled U سوراخ کردن احاطه کردن
penetract U رخنه کردن سوراخ کردن
impaling U سوراخ کردن احاطه کردن
impale U سوراخ کردن احاطه کردن
impales U سوراخ کردن احاطه کردن
thrusts U سوراخ کردن رخنه کردن در
stick U سوراخ کردن نصب کردن
penetrate U رخنه کردن سوراخ کردن
penetrated U رخنه کردن سوراخ کردن
punched U منگنه کردن سوراخ کردن
perforate U سوراخ کردن نفوذ کردن
perforates U سوراخ کردن نفوذ کردن
thrust U سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting U سوراخ کردن رخنه کردن در
punch U منگنه کردن سوراخ کردن
gimlet U سوراخ کردن مته کردن
gimlets U سوراخ کردن مته کردن
penetrates U رخنه کردن سوراخ کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2لب آب
2لب آب
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com